دوشنبه ۲۴ شهریور ۰۴

دانلود فيلم اتوپيا Utopia به كارگرداني سهراب شهيد ثالث 1983

۳۳ بازديد

اتوپيا

دانلود فيلم Utopia به كارگرداني سهراب شهيد ثالث 1983

مدت زمان فيلم 03:04:00

حجم فايل زيپ 447.44 mb

همراه با فايل srt زيرنويس فارسي

پنج زن به خواست خودشان، و بنا به نياز اقتصادي در يك خانه بدنام كه تحت سرپرستي يك مرد اداره مي‌شود، شروع به‌كار مي‌كنند. سرپرست آن خانه در سكانس‌هاي مختلف، هر بار به شكلي آزارگرانه و تحقيرآميز، زن‌هاي فيلم را مورد استعمار قرار مي‌دهد... هركدام از زن‌ها از جايي مي‌آيند و رؤيايي دارند...

كارگردان: سهراب شهيد ثالث
تهيه‌كننده: رني گوندلاخ
نويسنده: مانفرد گرونرت، سهراب شهيد ثالث
فيلم‌برداري: رامين رضا مولايي

براي دانلود به ادامه مطلب و يا به تلگرام t.me/tvnostalgia مراجعه كنيد 

 به كانال تلگرام ما بپيونديد

دانلود تئاتر شهر قصه نوشته بيژن مفيد

۳۶ بازديد

دانلود تئاتر شهر قصه نوشته بيژن مفيد

مدت زمان ۱:۵۵:۱۵ دقيقه

حجم فايل 192.85 MB

اين نخستين نمايش ايراني بود كه از پخش صداي ضبط شده (Playback) براي اجراي تئاتر استفاده مي‌شد. اين نمايش با همان صداهاي راديويي، يك سال در خانه پيش آهنگي اجرا شد. اما پس از يك سال به پيشنهاد خود بازيگران، هر يك از آن‌ها به جاي كاركتر خود حرف زدند.

با جا افتادن كار در خانه پيش آهنگي ناحيه پنج تهران، خيابان شهباز كه آتليه تئاتر ناميده شده بود، حدود يك سال هر هفته با تماشاچيان دعوتي اجرا مي‌شد.

بيژن مفيد در كالانماي شهر قصه نوشته‌است:

«شهر قصه حكايت انسان‌هاي ساخته ذهن يك قصه‌گوست؛ انسان‌هايي كه ماسك حيوانات را به چهره دارند و به دنياي پر از ريا و دروغ كوچكشان خو گرفته‌اند. يك روز يك انسان جديد به شهر وارد مي‌شود و به رنگ آنها درمي‌آيد و هويت خود را از دست مي‌دهد.»

بيژن مفيد در مورد شهر قصه در مصاحبه‌اي با بصير نصيبي در مجله نگين، شماره ۴۳، آذرماه ۱۳۴۷ در جواب سؤالي مي‌گويد:

سؤال: «پرسوناژهاي شما در طول نمايش به بهره‌كشي و سودجويي از هم مي‌پردازند. چه نيرويي اين روابط را برپا نگه داشته‌است؟»

جواب: «بحث تلخي‌ست. در حقيقت، شهر قصه، قصه گرگ‌هاست. روايت است در شب‌هاي سرد زمستان، دو گرگ گرسنه به هم مي‌رسند. از ترس روبروي هم مي‌نشينند و مواظب يكديگرند كه يكي آن ديگري را از شدت گرسنگي پاره نكند. كم‌كم گرگان ديگر مي‌رسند و همه دور هم مي‌نشينند و مواظب يكديگر پلك نمي‌زنند. هر بار يكي خسته مي‌شود و پلك مي‌زند، بقيه بر سرش مي‌ريزند و پاره‌پاره‌اش مي‌كنند و متوجه نيستند كه زمان پاييدن يكديگر، شايد شكارهايي رد شده‌اند و آنها نديده‌اند. شهر قصه، حكايت حلقه گرگ‌هاست و تراژدي نكبت‌بار آدميزاد. شايد اگر هركدام از آنها حركتي مي‌كردند، وضعشان اين‌همه دردناك نبود.»

و چند خط بعد مي‌گويد: «نكته اينكه اين كار كمك زيادي به پُر شدن فاصله فكري بين روشن‌فكر و مردم عادي مي‌كند. اين دو دسته در عصر ما روزبه‌روز از هم فاصله مي‌گيرند. اين فاصله بايد روزي از بين برود. كار من كوششي است براي پُر كردن اين خندق ذهني بين روشن‌فكر و مردم.»

براي دانلود به ادامه مطلب و يا به تلگرام t.me/tvnostalgia مراجعه كنيد

به كانال تلگرام ما بپيونديد